سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فصل سکوت

عطر مهربانی ...

    نظر

‏‏‏                                                  ‏  

‏‏‏ای برکت زمان و زمین !ای سرور دوازدهمین!ای ماه برین!ای حجت آخرین!ما را هماره با دیدگان مهر ببین .

باز هم جمعه باز هم روز وعده داده شده باز چشم انتظاری و باز واگویه های فراغ .

جمعه دیرینه ترین روز انتظار ؛ روز یکه می گویند تو خواهی آمد و آن روز خاطره انگیزترین روز وصل خواهد شد . تو خواهی آمد و عشق در تلاطم نگاهت به آسمان پر می گشاید و عاشقی معنای بودن می یابد . تو خواهی آمد و عطر مهربانیت به روحِ سرد جانمان صفا می بخشد و دستهایمان به دامان وصالت گره خواهد خورد . آری باز هم جمعه است و من می دانم که می آیی....

خدا کند که دل من شود به جمال تو روشن

 


یک دنیا انتظار

این کدامین حضور است که انتظار ظهورش را می کشیم ؟

این کدامین عشق است که بر دلهامان مهر بندگی زده است و این کدامین وصال است که آتش فراغش را به جان و دل خریده ایم ؟

لحظه ها از غیبت می گویند ؛ ار بی تو بودن ، از فاصله و از رنجِ دوری . این چه فلسفه ایست که وجود مبارکت را ازدیده گان ما نهان می داری ؟

لحظه ها از جمعه می گویند؛از روز وصال و  وعده دیدار . کدامین جمعه است که بوی تو را ندهد ، کدامین ندبه است که آرزوی تو را نکشد . آری ، جمعه رسم یک چسم انتظاریست و ندبه جاری وجودمان . هر صبح آدینه سر بر آستان حضرت دوست می نهیم و ندبه خوان فراغ تو می گردیم . و هر غروب جمعه که تو نیایی؛ آسمان سر در گریبان غم فرو می برد و آه از نهاد وجودمان بر می خیزد و این سمات (دعای سمات) است که تسلی بخش دلتنگی هایمان می شود . باز هم ما می مانیم و یک دنیا انتظار ...

پس بیا و عطر حضورت را بر روی لحظه های منتظر جانمان بپاش 

 


یک جمکران آرزو.....

    نظر

سه شنبه ها شب توسله ، شب دعا و شب حاجت خواستنه . سه شنبه ها که می شه دلها بیشتر بهانه می گیرند و بغض ها بیشتر می گیرند . دغدغه ها یکی می شه و دلها همه به یک سو روانه می شن ، اونم به طرف قبلگاه عشق ، سرزمین آرزوها یعنی جمکران .

جایی که می گن : مولامون،آقامون یعنی خورشید دلهامون ،همونی که ساهای سال انتظار طلوعش را داریم ، نماز عشق خونده . جمکران قدمگاه یه عشق خیلی بزرگه . یه عشق چندین هزار ساله که توی همة دلها لونه کرده . حتماً شما هم حداقل برای یه بار هم که شده به جمکران رفتید و حال و هوای اونجا رو درک کردید . حتماً از صفای تنها نشستن تو گوشه ای از حیاط بزرگش باخبرید . هرطرف رو که نگاه می کنی یه جلوه زیبایی از عشق رو می بینی . یکی تو سرما اونم سرمای شهر قم که تا مغز استخوان انسان فرو می ره یا تو گرما اونم گرمای نفس گیر این شهر ؛ نوزاد تازه به دنیا اومدش رو برای دستبوسی آورده . یکی با اینکه سن و سالی ازش گذشته و توان راه رفتن و حتی نشستن را هم نداره ؛ از یه جای دور برای زیارت اومده .یکی یه چفیه زیر پاش پهن کرده و روش نماز می خونه و یکی رو زمین اونم زمینی که خیلی وقتها نخواستیم گرد و غبارش به تن و لباسمون بشینه ، نشسته و داره زیارت نامه می خونه . اینجا یه قطعه از بهشته . اینجا دیگه گرما و سرما ، دیگه پیری و جوانی معنا نداره . اینجا تمام منیت ها از بین می ره و همه با هم یکی می شن و دعای توسل می خونن . هر کس غم یا غصه ای داره با ورود به این مکان مقدس غم و غصش فراموشش می شه و همه آرزوشون با هم یکی می شه و اونم بوسیدن قدوم مبارک آقاست .

یابن الحسن

 اگر عنایتی به این گدا کنی چه می شود   

                               مس وجود جان من طلا کنی چه می شود

خدا کند که بیایی                     خدا کند که بیایی ......