آیا مرگ پایان انسان است؟
از مرگ حذر کردن دو روز روا نیست روزی که قضا هست و روزی که قضا نیست
مرگ پایان زندگی نیست بلکه یک آغاز است ، آغاز یک زیستن ، یک پرواز و یک وصال . انسانها با مردن به دنیایی فراتر از این دنیا سیر می کنند یک سیر روحانی و معنوی . همه ما می دانیم که روزی خواهیم رفت چه بخواهیم و چه نخواهیم.یکی زودتر می رود و یکی دیرتر به قول معروف :« دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد» و می دانیم این راهیست که بر سر راه همه ما قرار داده شده است، پس می توانیم با اعمال و رفتاری که انجام می دهیم آن را برای خود زیبا جلوه دهیم . هر کس از مرگ تصور خاص خودش را دارد ولی وقتی فکرش را می کنیم می بینیم که اکثر ما از مرگ می ترسیم . دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد که من به چند دلیل از آن اشاره می کنم شاید یکی از این دلایل درک نکردن و تجربه نکردن مرگ باشد ما با تجربه هر موضوع سخت و مشکلی را برای خود آسان می کنیم و این تجربه باعث می شود که دیگر از آن موضوع یا مسئله نترسیم و چون مرگ قابل تجربه کردن نیست و در زندگی ما فقط یک بار اتفاق می افتد، اکثر ما نمی توانیم آن را درک کنیم و همیشه ترس از مردن در ما وجود دارد .شاید در دلیلی دیگر چنین بتوان گفت که انسانها از مرگ می ترسند چون فکر می کنند در هنگام مرگ باید به تنهایی در دنیایی نامشخص و نامعلوم قدم بگذارند . یکی دیگر از دلایل و مهمترین آنها این است که انسان فطرتاً و ذاتاً دوست دارد که جاودان باشد و از فانی شدن متنفر است. برخی بزرگان همین مطلب را مبنای اثبات معاد دانسته اند و چون ما به باقی بودن و دائمی بودن عالم آخرت یقین و اطمینان نداریم، از مرگ گریزان هستیم.اگر یک دهم آنچه به این عالم اطمینان داریم، به آخرت اعتماد داشتیم، دلهای ما به آخرت تمایل و گرایش پیدا می کرد و دیگر ترس از مرگ وجود نداشت. و ما همیشه باید بدانیم که مقصد خداست نه دنیا و مرگ پایان انسان نیست.
مهر رخسار تو می تابد ز ذرات جهان هر دو عالم پر زنور و دیده نابینا چه سود