یک دنیا انتظار
این کدامین حضور است که انتظار ظهورش را می کشیم ؟
این کدامین عشق است که بر دلهامان مهر بندگی زده است و این کدامین وصال است که آتش فراغش را به جان و دل خریده ایم ؟
لحظه ها از غیبت می گویند ؛ ار بی تو بودن ، از فاصله و از رنجِ دوری . این چه فلسفه ایست که وجود مبارکت را ازدیده گان ما نهان می داری ؟
لحظه ها از جمعه می گویند؛از روز وصال و وعده دیدار . کدامین جمعه است که بوی تو را ندهد ، کدامین ندبه است که آرزوی تو را نکشد . آری ، جمعه رسم یک چسم انتظاریست و ندبه جاری وجودمان . هر صبح آدینه سر بر آستان حضرت دوست می نهیم و ندبه خوان فراغ تو می گردیم . و هر غروب جمعه که تو نیایی؛ آسمان سر در گریبان غم فرو می برد و آه از نهاد وجودمان بر می خیزد و این سمات (دعای سمات) است که تسلی بخش دلتنگی هایمان می شود . باز هم ما می مانیم و یک دنیا انتظار ...
پس بیا و عطر حضورت را بر روی لحظه های منتظر جانمان بپاش